زندگی من و حضرت والا

نوشتن بهم ارامش میده حتی اگه روزانه های یه زندگی معمولی باشه

زندگی من و حضرت والا

نوشتن بهم ارامش میده حتی اگه روزانه های یه زندگی معمولی باشه

خبرای خوب خوب

باید بگم که بالاخره جناب همسر خان تونست کار دلخواهش رو بگیر اونم تو یه کمپانی معروف و معتبر خدا رو شکر که این دوران انتظار که به خاطر تعطیلات طولانی تر هم شده بود تموم شد واقعا نفس گیر بود راستی خونه هم گرفتیم اولش اصلن از خونه ام خوشم نمی یومد ولی الان عاشقشم با اینکه فعلن خالی خالیه فقط یخچال گرفتیم و ماشین لباسشویی 

با احساس قلقلک رو پوستم پریدم مورچه ها حمله کردن حس خلا  و گرما بیش از حد هوا بیشتر مطمنم می کرد که مردم و دیگه اخر خطه صدای خنده میاد دارن در مورد این که چقد خواب من سنگینه مسخره بازی در میارن یه روز دیگه است یه روز گرم دلگیر و پرمورچه...